
دکتر فرامرز آشنای قاسمی
بهمن ۱۳۹۴
مقدمه:
گاهی اوقات تنها دستخط “گلآقا” به ما نشان داده میشد. البته برخی مواقع به اصرار، اجازه نوشتن از روی آن را میگرفتیم! مانند سند زیر که به آقای “سیامک ظریفی”، معاون سردبیر وقت نشریات “گلآقا” نوشته شده است:
دستخط فوق دستخط حقیر است که از روی یکی از دستنوشته های “گلآقا” رونویسی کردهام و تقریبا از همان موقع هم میشد حدس زد من دکتر میشوم! لذا، جناب صابری قبلا، چندان شانسکی هم چنین مسالهای را پیش بینی نکرده بود (لینک دست خط گل آقا + هشت روز هفته). همانطور که مشاهده میکنید، برخی جاهای مطلب ایشان سنگین است (مثل بحث چیز و سوژه. واقعا شما منظور ایشان را فهمیدید؟). حال دستخط فوق را با دستخط زیر، که فاصله زمانیشان تنها یک روز است مقایسه کنید:
من که نفهمیدم! در این دومی نوشته شده: “این، یعنی آمدن به سمت من، از راه شاپور، غلطترین راهی که این جوان می تواند برود”، و خوشحالی در بطن کار فریاد میزند ( مسلما به سبب نزدیک شدن سبک نوشتن من به سبک ایشان). در حالی که در اولی گفته شده: “راه من برای او بیراهه است. و راه شاپور برای او چاه است”! شما چیزی دستگیرتان شد؟ من که نفهمیدم! لطفا اگر مطلب را گرفتید، یک جوری به بنده هم اطلاع دهید. خداوکیلی بیست و دو سالی است که سر فهمیدن این دو دستخط هنگ کردهام! در هر حال، یاد هر دو گرامی، هم آقای کیومرث صابری فومنی (“گلآقا”) و هم جناب پرویز شاپور.
متوسطه:
برخی از کارهایم مانند آثار زیر، آنقدر لوس بودند که خودم آنها را مستقیما تحویل مسئول ستون “سبدیات” میدادم. این ستون زیر نظر سردبیر بلندنظر نشریات “گل آقا”، که با فوت وی، به واقع کلنگ پایانکار نشریات “گلآقا” نیز بر زمین زده شد، یعنی زندهیاد “مرتضی فرجیان” (با نام مستعار “سبدمیرزا”) اداره میشد که نقش مؤثری در کشف طنزپردازان جوان داشت.[۱] بخوانید:
سبدیات
* اعظم النوابغ سبد، جناب “قاسم فرامرزی”، این بار برداشته و نوشته:
من برای نخستین بار در تاریخ (و یحتمل در جغرافی) لطیفهای ساختهام که گفتگوی افرادش نتهای موسیقی است. امیدوارم که شما نیز با نواختن این جوک (حال چه با نی و چه با ارگ دیجیتال) مثل من کلی بخندید:
سل: می می فا، دو دو.
می: ر؟ ر؟
سل: لا لا سی.
می: سی، دو، لا لا سی، لا لا سی.
سبدمیرزا: می، بی، نی، تو، چه لوسی؟ چه لوسی؟[۲]
*****
* کمکم دارم نسبت به آخر و عاقبت “قاسم فرامرزی” دلواپس میشوم. چون در آخرین “کاریجفنگاتور”هایش بدجوری رگههای نبوغ به چشم میخورد:
– من سابقاً گفته میشدم.
– باید از هر وسیلهای که موجب چیزی میشود، برای انجام کاری استفاده کرد.
– هوای کارهای من سرد است، حتی شاید یک کمی هم بیشتر.
– متاسفانه نگاهم نسبت به گذشته، پیشرفت محسوسی نکرده است.
– این عادت من است که از کنار خودم عبور کنم.
سبدمیرزا: ملاحظه فرمودید؟ از کنار خودش عبور میکند، میآید درست وسط سبد مزاحم ما میشود.[۱]
چند سالی است که نوعی از شعر با مضمون طنز به نام “فرا نو” (بیشتر در قالب شعر نو) باب شده است. مایلم بدانم مبدع این نوع کار چه کسی است؟ همانگونه که مشاهده میکنید، مطلب دوم (با نام پیشنهادی “کاریجفنگاتور”) تا حدی همان نوع “فرا نو” (البته نثر “فرا نو”) است. من نمیخواهم بگویم مبدع “فرا نو” بندهام، اما لطفا اگر از چنین دست کاری سراغ دارید که تاریخ چاپ آن پیش از سال ۱۳۷۳ است، لطفا بفرمایید. زیرا در این صورت (و حتی در غیر این صورت) مبدع این نوع طنز مشخص خواهد گردید!!!
[۱] مرتضی فرجیان، “نقش ستون سبدیات در کشف طنزپردازان”، نشریه سالنامه گل آقا- ۱۳۷۳– سال ۴- شماره ۴، صص ۱۲۲-۱۳۳٫
[۲] نشریه هفتهنامه گل آقا- ۱۴ بهمن ۱۳۷۲ – سال ۴- شماره ۴۴٫
[۳] نشریه هفتهنامه گل آقا- ۱ اردیبهشت ۱۳۷۳ – سال ۵- شماره ۴٫
وبسایت دانلود